رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

26 تیر

سلام جیگری این چند روزه تو اراک کلی سرمون گرم بود.مامان بزرگت اومد عیادت مامانی،خاله یلدا هم ٥شنبه آمد و شب موند خونمون جمعه عصر هم رفتیم شهرصنعتی و کلی خوش گذشت. یکشنبه هم اول من و خاله مهسا رفتیم استخر تا رسیدیم خونه مامانی گفت زن عموم زنگ زده گفته میخوایم بیایم عیادتون.خلاصه زن عمو مامانی و عروس خانوماشون و البته با فریما کوچولو اومدند خونمون و تو با دیدن فریما اونقدر ذوق میکردی و یکسره  میگفتی نی نی و دست میزدی به دستای فریما و نازیش میکردی اما فریما کلی اخم کرده بود و بعد شروع کرد به گریه کردن.مامانش اومد بردش پیش خودش که گریه جنابعالی درآمد که چرا نی نی را از کنارت بردند .شب هم رفتیم خونه مامان بزرگت دو تا زن ع...
27 تير 1391

27 خرداد

سلام گل من عزیزم این چند روز حسابی به من و تو بد گذشت. تو داشتی تو تب میسوختی و منم پا به پای تو اذیت شدم و غصه خوردم. وای که چقدر بد بود. سه شنبه گذشته دقیقا 4 روز پیش متوجه شدم بدنت داغ داغه و میلی به خوردن نداری.فکر کردم شاید بخاطر دندوناته رفتم قطره استامینوفن خریدم و بهت دادم بهتر شدی.اما شب تا صبح تبت شدید شد و با استامینوفن هم پایین نیامد.تا خود صبح پلک نزدم.تازه کلی هم گریه کردم دلم برات میسوخت که داری عذاب میکشی اما حتی نمیتونی حرف بزنی و بگی چته و کجات درد میکنه. چهارشنبه بردمت دکتر اونم گفت که چیزی خورده و رو دلش مونده،این دکتره هم داغونه به هر بچه ای که پیشش میاد حداقل دو سه تا آمپول را میده. ...
23 تير 1391
1